دفتر نشر وحفظ آثار امین الله بخشی مشکول از لابلای یادداشتهای ایشان به سروده ای ناتمام که در وزن غریبی سروده شده است دست یافت واقدام به انتشار آن نمود.عنوان شعر هست «یک چشم بارانی»
از گذشته های دور برایم چیزی نمانده جز یک چشم بارانی
فریاد از این ابنای بیدردان بهتر زمن دانم که می دانی
در کوچه های پر زدار وظلم فریاد از این نابخردان فریاد
می داند و می دانی ودانم که می دانی.
بر کهنه سروای کهن یک آشیان قمری است اینک
خاکستری مانده است اجاقی،وانگهی یک داغ پیشانی
داغ دلم تازه شد از شعر کهن گفتن
در سرزمین شعر وبلبل تا بگویم راز پنهانی
ای سرزمین پاک من، ای مام من ایران
ای قلب تو زخمی، زخنجر های نادانی
کلمات کلیدی: